دوست داشتم باهاش برقصم ولی ازطرفی روم نمیشد توهمین افکار بودم که یه مردکت وشلواری خوش پوش جلو روم قرار گرفت،نگاهمو ازدستش که سمتم درازشده بود برداشتم وبه چشماش دوختم که گفت:

  • افتخاررقص میدید بانو؟!.نمیدونم چرا تااینو شنیدم برگشتم سمت شروین نگاهمون توی هم گره خوردحرف نگاهمو خوندکه پاشدوروبه مرده گفت:
  • فعلاً قوله رقص به منودادن،درسته؟ته دلم ذوق زدم حداقل بهترازرقصیدن بااون مرده بودبعداًپیش خودش میگفت واسه من بهونه آوردرفت بامردغریبه رقصید!حالاچراواسه من مهم بودکه شروین چی راجبم فکرمیکنه  ؟بیخیال،سری به نشونه تائیدحرف شروین ت دادم وآروم روبه مرده گفتم:
  • ببخشید.دستموتوی دست گرمابخش شروین گزاشتم باخودم گفتم حسی که تواین لحظه وجودمو دربر گفته بادنیاعوض نمیکنم!به وسط سالن رسیدیم روبروی هم وایسادیم توچشمام زل زدوگفت:
  • الان حالت خوبه؟.فقط سرت دادم ته دلم قیلی ویلی میرفت حالاتو این برهه از زمان واسه دله خودم معترف میشدم که وقتی با شروینم حسی بهم القــــا میکنه که حتی از حسی که به علیرضاهم داشتم لذت بخش تر ودوست داشتنی تره قلبم چنان تو قفسه سینه م میکوبیدکه احتمال میدادم هـرلحظه از سینه م بزنه بیرون بیفته کف دستم! بافاصله ازهم می رقصیدیم از فرصت پیش اومده استفاده کردموتوچشماش نگاه کردم انگارچشماش برق میزدنمیدونم شایدمن خیالاتی شدم سریع نگاهمو یدم ودیگه تا آخررقص نگاهش نکردم ولی سنگینی نگاهشو روی گونه های سرخ و داغم حس میکردم خدا رو شکربه لطف وسایل ارایشی نمیتونست تغییررنگموبه وضوح ببینه مخصوصاًکه دیگه توی نورهالوژن هاهیچی مشخص نبود،ازهمه ی اینامیترسیدم من متاهل بودم نباید اینجورمیشد نه!اروم ونرم پیشونیم رو بوســیدوکناررفت یه لبخندمحوکنج لبم نشسته بودآروم چشمامو بازکردم چشماش مهربون بود همیشه تواین دوماه همینجور بود لباش به یه لبخندقشنگ بازشده بود،وای قلبــم اینقدرمحکم میکوبید میترسیدم صدای تالاپ وتولوپش رو شروین هم بشنوه ورسوابشم ولی هرچی توقلبم بود ونبود رواین لبخندمضحک روی لبم انگارلوداده بود چون شروین انگار قصدعقب رفتن نداشت!میترسیدم نکنه اون هم گرفتار حسه من بشه این درست نیس اون نمیدونه متاهلم!خاک توسرت درنامگه زنه متاهل عاشق میشه؟عاشق کسی غیر ازشوهرش بعداز ازدواجش؟خداروشکر میکردم که هنوز لامپها خاموش بود و رقص نوربود وگرنه آبروم جلوی داوودی وهمه میرفت سریع ازش فاصله گرفتم اماهنوزدستم توی دستش بود،دستشو محکم کشید که کشیده شدم سمتش وگفت:

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ابشار های ایران و جاذبه های گردشگری طبیعی آنها جهان صنعت پاسخ Josh Tricia پناهِ او ترجمه مقاله خنده دار